پنج سالگی مینا جونم
روزهای عمر ما و کودکیه بچه هامون به سرعت میگذره. چقدر دلم برای نوشتن از بچه هام تنگ شده بود. یه روزی در گذشته های دور خسته شدم و رفتم. اما امروز دلم خواست از زیبایی و شیرینیه روزهایی که میگذرونم بنویسم. مینای من چند روز دیگه یعنی دقیقا بیست و چهارم اردیبهشت ماه پنج ساله میشه. هفته ی دیگه سرم خیلی شلوغه و نزدیک ماه مبارک رمضان هم هست و فک کردم شاید فرصت نکنم برای دخترکم تولد بگیرم. اینه که توی همین هفته تولدش را گرفتم. مینای من عاشقه بن تنه و ازم خواست که کیک تولدش بن تن باشه و هدیش هم کیف بن تن. منم براش همینا رو سفارش دادم و یه تولد عالی توی مهد کودک براش گرفتم. این روزها عالیییییییییییی میگذره ...پر از هیجان و اتفاقای خوب..خدایا ش...